.jpg)
من و خدا سوار یک دوچرخه شدیم ، من اشتباه کردم و جلو نشستم !! . فرمان دست من بود و سر دوراهی ها دلهره مرا می گرفت ...، تا اینکه جایمان را عوض کردیم ! حالا آرام شدم و هر وقت از او میپرسم که کجا میرویم ؟ برمیگردد و با لبخند می گوید: . . . " تو فقط رکاب بزن ...!"
نظرات شما عزیزان:
نازگل 
ساعت19:24---20 اسفند 1392
___________________--------
_________________.- پاسخ:مرسی نازگل جونم.....منم آرزومند آرزوهــــــــــــــای خوشملتم عزیزدلــــــــــــــــم
حسین 
ساعت19:15---20 اسفند 1392
من . . .
دعــــا میکــــنم . . .
تـــــو را داشــتـه بــــاشـم . . .
تـــــو . . .
دعــــا مــی کنـــی ..
دیگـــــر نبــــاشـــم ! ؟ ! . . .
بیـــــــــچــا¬ره خـــدا . . .
نفس 
ساعت19:12---20 اسفند 1392
همیشه فکر میکردم اینکه بی دریغ به کسی محبت کنی
هواشو داشته باشی.... به یادش باشی
باهاش صادق باشی...بهش آرامش بدی
دوستش داشته باشی
میتونی اون آدم رو برای همیشه تو زندگیت داشته باشی
چیزی نگذشت که فهمیدم
زهی خیال باطل
اگه قرار باشه کسی برای همیشه بمونه
باید تشنه نگهش داشت ...تشنه ی محبت و دوست داشتن
و اگه سیر بشه میره
تازه فهمیدم آدما چقدر بی لیاقت هستن
کسی که باید ازش دریغ شه تا همیشگی شه
موندنش هیچ ارزشی نداره
نفس 
ساعت19:12---20 اسفند 1392
همیشه فکر میکردم اینکه بی دریغ به کسی محبت کنی
هواشو داشته باشی.... به یادش باشی
باهاش صادق باشی...بهش آرامش بدی
دوستش داشته باشی
میتونی اون آدم رو برای همیشه تو زندگیت داشته باشی
چیزی نگذشت که فهمیدم
زهی خیال باطل
اگه قرار باشه کسی برای همیشه بمونه
باید تشنه نگهش داشت ...تشنه ی محبت و دوست داشتن
و اگه سیر بشه میره
تازه فهمیدم آدما چقدر بی لیاقت هستن
کسی که باید ازش دریغ شه تا همیشگی شه
موندنش هیچ ارزشی نداره
|